شهر و مردم در گفتگو با ثمیلا امیرابراهیمی

شهر و مردم در گفتگو با ثمیلا امیرابراهیمی
شهر و مردم
گفتگو از: 
معمارنت

معمارنت ـ مضمون اصلی نمایشگاه اخیر شما  در گالری ویستا در آبان ماه گذشته تغییر و تحول شهر تهران بود . در این نمایشگاه بخشی از منظره‌های شهری اواخر دهه شصت خودتان را در کنار نقاشی‌های جدیدی گذاشتید که کلان‌شهر تهران را نمایش می‌دهد. ازیک‌طرف آن کوچه‌باغ‌های قدیمی و ساختمان‌های آجری و شیروانی‌های حلبی محله‌های قدیمی  شمیرانَ، و از طرف دیگر این بزرگراه‌های پیچاپیچ و پل‌های دوطبقه  و برج‌های سر به فلک کشیده و مساجد و امامزاده‌ها و پارک‌های شهری. منظور و هدف شما از این هم‌جواری چه بود؟
ث.اـ کنار هم گذاشتن  کارهای این دو دوره برای نشان دادن و تأکید بر سرعت تغییراتی بود که دارد در تهران اتفاق می‌افتد. البته نو شدن و امروزی شدن در همه شهرهای دنیا اتفاق می‌افتد و شهرهای بزرگ روزبه‌روز به هم بیشتر شبیه می‌شوند اما شکی نیست که زیباترین، جالب‌ترین، و دیدنی‌ترین شهرها، شهرهایی هستند که در ضمن نو شدن، هویت تاریخی خاص خودشان را هم با عشق و احترام نمایش می‌دهند. در چنین شهرهایی نه‌فقط برای ساختمان‌های تاریخی بلکه  کنار محله‌ها و ساختمان‌های معمولی تاریخ و داستان اتفاقات مهم یا  سکونت موقت و زندگی شخصیت‌های مهم ادبی و اجتماعی ثبت و ارائه می‌شود. ازنظر من هم مثل بسیاری از هنرمندان تجسمی دیگر، بافت محله‌ها و ساختمان‌های قدیمی باقی‌مانده از دهه‌ها و بلکه سده‌های گذشته در یک شهر بسیار تماشایی‌تر از پاساژها  و فروشگاه‌ها و مال‌های سوپر مدرن کنونی است. به نظر من این مظاهر مدرن شهری پل‌ها و بزرگراه‌ها و فروشگاه‌هایی که فقط برای فروش اجناس لوکس و زائد ساخته می‌شوند و هرروز مثل قارچ در همه محلات سردر می‌آورند چهره واقعی تهران را به‌کلی نابود کرده‌اند و دور نیست زمانی که دیگر همه در این شهر احساس بیگانگی و گمشدگی کنیم. در این نمایشگاه می‌خواستم آن منظره‌های آشنا و نوستالژیک را دوباره  زنده کنم . احساس نستالژی ازاین‌جهت خوب است که آدم‌ها را با گذشته پیوند می‌دهد.
معمارنت ـ شما در نوشته آغاز نمایشگاهتان  از شکسپیر گفته‌ای نقل کرده‌اید با این مضمون که «شهر چیست جز مردم‌؟» به نظر شما رابطه بین شهر و مردم چیست؛ آیا این‌یک رابطه دوطرفه است؟
ث.اـ بله. به نظر من همان‌قدر که شهر توسط  ساکنین و مسئولین شهری ساخته ‌و پرداخته می‌شود همان‌قدر هم‌روی رفتار و زندگی و شخصیت فرد فرد ما تأثیر می‌گذارد. هر چیز که روی فرد و جامعه تأثیر بگذارد به‌طورقطع روی هنر هم تأثیر دارد. نه‌تنها در ایران ،  هنر امروز جهان نیز در بسیاری موارد متأثر از زندگی شهری است و به همان نسبت هم می‌تواند در آن تأثیر بگذارد. به نظر من امروز بخش مهمی از روابط اجتماعی ما، یعنی رابطه با افراد جامعه و دولت به‌نوعی در رابطه ما با شهر متجلی می‌شود. حقوق  و وظایف، تعهد و مسئولیت‌پذیری، همکاری اصلاح‌طلبانه یا  اعتراض مخرب از سوی شهروندان و بسیاری مسائل ملموس و درعین‌حال پیچیده زندگی شهری معاصر می‌تواند به شکل‌های مختلف در هنر امروز مطرح شود و هنر را از  روایت‌های محدود و مبتذل  فردی به ساحت زندگی جمعی و فضای عمومی بکشاند. کمترین بازتاب زندگی در کلان‌شهری مانند تهران، یک نوع احساس بی‌پناهی و ناامنی و اضطراب است که آثار آن را به‌وفور در اشکال مختلف هنری امروز می‌شود دید. بعد هم از جهاتی موضوع شهر الان جای موضوع منظره را در نقاشی گرفته است چون نقاش امروزی هرچه بیشتر ارتباطش را با طبیعت از دست می‌دهد بیشتر با شهر و مسائلش وابستگی و درگیری پیدا می‌کند.
معمارنت ـ به نظر شما چرا مسائل اجتماعی مثل همین زندگی شهری یا از آن مهم‌تر رویدادهایی مانند  انقلاب و جنگ در آثار هنرمندان مستقل بازتاب درخوری نداشته است؟
ث.اـ در این مورد، اول باید بگویم این‌طور نیست که مسائل اجتماعی در کارهای هنری تأثیر یا بازتاب نداشته. هم در سال‌های پیش از انقلاب و هم بعد از آن هنرمندان بسیاری با این موضوعات کارکرده‌اند. هنوز هم مسائل اجتماعی در کارهای نسل جوان هنرمند مطرح می‌شود اما دو عامل باعث می‌شود این آثار به بازتاب پیدا نکنند و یا آن چنانکه درخور این موضوعات و آثار هست دیده یا فهمیده نشوند‌. یکی اینکه در اوضاع‌واحوال کنونی، هنرهایی موردعلاقه رسانه‌ها و گالری‌ها و مجموعه‌داران هستند که قابل‌خرید و فروش باشند‌. بنابراین آثار اجتماعی  دهه‌های گذشته که بیشتر قابل‌فهم‌ و پسند مردم بودند در حیطه بازار‌ هنر امروز قرار نمی‌گیرند و گالری‌ها و رسانه‌ها کمتر علاقه‌ای به نمایش و ارائه آن‌ها دارند. از طرف دیگر آثار اجتماعی و سیاسی اخیر که در اشکال جدید ویدئویی و چیدمانی و مفهومی ارائه می‌شوند به خاطر پیچیدگی زبان و ناآشنایی با مخاطب غیرحرفه‌ای کمتر مورد استقبال مردم و حتی بسیاری از روشنفکران و اهل هنر قرار می‌گیرند. گالری‌ها یا نشریات امروز به هنرهایی می‌پردازند که یا پرفروش باشند و یا مسائل موردعلاقه مردم و مخصوصاً نسل جوان را بیان کنند. به‌این‌ترتیب کسانی که دست‌به‌کارهای معنادار اجتماعی می‌زنند یا از پیش می‌دانند که کارشان بازتابی درخور را ندارد و یا این حساب را می‌کنند که چه نوع کار اجتماعی و سیاسی می‌تواند راه به بازار یا محافل و نشریات هنری داخل و خارج باز کند. ندیده نباید گرفت که مخاطب هنری امروز هم در همه رشته‌های هنری بیشتر در پی سرگرمی و خوشی و زیبایی است تا تفکر و احساس و آموزش‌های  اجتماعی. چنین مخاطبی اغلب نه‌تنها ازنظر مالی هنرمند اجتماعی را پشتیبانی نمی‌کند بلکه حتی به دیدن کارش هم نمی‌رود.  این‌یک رابطه دوسره است که البته ضعیف شدن آن‌هم به ضرر هنرمند و هم به ضرر مردم است.

برای مطالعه کامل مطلب فایل pdf را دانلود نمائید.