پیش درآمدی بر معماری سیراف
استان سال 1391: استان بوشهر
سیراف تاریخی باستانی دارد. در دورۀ پارت ها، در این بندر سکونت و تجارت وجود داشته است. در دورۀ ساسانی، شهر آن چنان وسعتی داشته که امروز، پس از نزدیک به دو هزاره، آثار یک شهر کامل را می توان دید.
استان سال 1391: استان بوشهر
سیراف تاریخی باستانی دارد. در دورۀ پارت ها، در این بندر سکونت و تجارت وجود داشته است. در دورۀ ساسانی، شهر آن چنان وسعتی داشته که امروز، پس از نزدیک به دو هزاره، آثار یک شهر کامل را می توان دید. شهر دورۀ زرتشت... دریک سو شهر مردگان، در سوی دیگر شهر زندگان، با آتشکده ای در میان این دو و بر بالای تپه؛ اینها منابع موجود باستان شناسی هستند. بخش هایی از شهر مردگان به صورت پهنۀ وسیع گوردخمه ها در انتهای درۀ لیر، بی هیچ توصیفی می تواند گویای وسعت شهر در آن روزها باشد. اگر حتی، نظر دوم پژوهشگران را ملاک بدانیم که این آثار را نه گوردخمه، بلکه سامانۀ مهندسی آب می داند و برای آن هم استدلال های خودش را دارد، باز هم در این فرض که شهر- بندر سیراف به اندازه کافی بزرگ و گسترده بوده، شکی باقی نمی ماند.
ازدیدگاه معماری و شهرسازی، آنچه در اینجا اهمیت دارد، وسعت و گستردگی سیراف در آن دوره است. بحث های باستان شناسی به عمق پژوهش کمک می کند، ولی تأثیری در ابعاد شهر نخواهد داشت.
نگاه به خانه های اعیانی از سمت شمال
سیراف دورۀ پارت و ساسانی از میان می رود؛ هم به دلیل زلزله های وسیع و هم به خاطر جابجایی مراکز قدرت در منطقه. پس از رواج اسلام در شمال خلیج فارس، سیراف دوباره وارد معادلات منطقه ای می شود و بازهم شکوفا می شود. اوج این شکوفایی، سده های سوم تا ششم هجری است. در میانۀ این دوران شکوفا، زلزله ای سنگین باعث ویرانی بندر می شود و زندگی در سیراف را اساساً تحت تأثیر قرار می دهد. زلزلۀ سال ۵۰۱ هجری، که به روایت برخی مورخان، ۱۵ روز پس لرزه های سنگین داشته، آخرین ضربه را به سیراف می زند. طبعاً این زلزله فقط حکم آخرین ضربه را داشت، چراکه قبل از آن، رقابت سنگینی بین سیراف و کیش در جریان بوده برای آن که مسیر شناورهای دریایی را به نفع خود تغییر دهند. در اواخر سدۀ پنجم هجری، هرچه سیراف به افول می گرایید، کیش به ترقی و پیشرفت خود می افزود. از اول قرن ششم هجری، سیراف برای حدود نهصد سال خاموش شد.
اما بهرۀ معماری از سیراف، بهره ای یگانه است. شاید به جرأت بتوان گفت سایت «خانه های اعیانی» سیراف، تنها سند باستان شناسی از یک محله یا کوچه در تاریخ ایران است. این کوچه که قطعاً بخشی از یک منطقه از شهر سیراف قدیم است، طی کاوش های باستان شناسی دکتر دیوید وایتهاوس Dr. Whitehouse در سال های ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۳ کشف شده است.
نگاه به خانه های اعیانی از سمت غرب
از بقایایی که از دل خاک بیرون کشیده شده، سامان بندی یک کوچه کاملاً مشخص و تعریف شده است. این کوچه که کوچه های باریک تری را در خود دارد، می تواند تعریف دقیقی از خانه های تاریخی سیراف باشد. لازم است یادآورشوم این کوچه مربوط به دورۀ دوم شکوفایی سیراف، یعنی سده های سوم تا ششم هجری است. هنوز معلوم نیست در زیر این خانه ها و کوچه ها آیا لایه هایی از سکونت های ساسانی و پارتی هست یا نه، که به احتمال بسیار زیاد چنین است؛ همانگونه که در زیر سایت معروف به مسجد جامع سیراف، شالودۀ بنایی ساسانی، با محوربندی متفاوت از مسجد جامع (با زاویه ای حدود ۴۵ درجه نسبت به محوربندی مسجد) از خاک بیرون آورده شده است. ضمناً می توان به صورت غیر رسمی به نتایج کاوش اردیبهشت ماه امسال (مه ۲۰۰۹) اشاره کرد که در یک گمانۀ کوچک، سه لایۀ پارتی، ساسانی و اسلامی ابنیه روی هم کشف شدند.
متأسفانه دربارۀ سازمان فضایی خانه های تاریخی سیراف تحقیق و پژوهش نشده است. شاید به دلایل متفاوت، هنوز زود باشد که در این مورد اظهار نظر کرد، ولی حداقل به چند نکته می توان اشاره کرد. نکتۀ شاخص در این خانه ها، که قدمتی هزارساله دارند، حیاط مرکزی ساده و بدون پیچیدگی است. ورود به حیاط مرکزی، اگر خانه در مسیر و لبۀ مستقیم معبر باشد، مستقیم و بی هیچ چرخشی است. به عبارت دیگر، تعریف خانه های کنار کویر را در این خانه ها نداریم. اندرونی و بیرونی نداریم. شاید این امر، ناشی از شرایط اقلیمی باشد یا شاید متأثر از فرهنگ حاکم بر بندر. چیدمان اتاق ها هم به شکلی که الآن قابل رؤیت است، چندان با تعریف اتاق های زمستانه و تابستانه نمی خواند. البته نقشۀ این خانه ها هنوز کاملاً خوانده و بررسی نشده اند.
نقشۀ خانه های اعیانی
نکتۀ دیگری که اینجا شایستۀ تذکر است، نقش «منظر» در سازمان فضایی خانه های سیراف است. منظر، اتاقی است مشرف به دریا و منظر دریا. در خانه های نه چندان قدیمی سیراف امروز همۀ خانه ها، بدون استثنا منظر دارند. به روایتی، منظر دیکتۀ اصلی شرایط اقلیمی و گرمای منطقه است. تمام خانه ها برای اینکه تنفس و تهویه داشته باشند، اتاق و فضایی دلباز و گشاده به سمت دریا دارند تا بتوانند گرمای طاقت فرسای تابستان را کمی راحت تر تحمل کنند.
در نقشۀ کوچه و خانه های سیراف تاریخی نشانه ای از منظر نیست. ترکیب بندی مشخص و جمع و جوری است بدون نگاه خاص به دریا. این، می تواند ناشی از نکتۀ مهم دیگری باشد: در سیراف تاریخی، تراکم خانه ها و کوچه ها بالا بوده، برخلاف سیراف چند ده سال پیش که معدود خانه های موجود در طول خط ساحل و رو به دریا چیده شده بودند. این نیز از نکاتی است که می تواند موضوع بحث معماری و شهرسازی سیراف قرار گیرد.
امروز، سیراف با آن عظمت تاریخی و با شهرسازی هزارساله اش، شهر - بندر کوچکی است بی هیچ هویت معماری و شهرسازی. تمام اعتبار شهر به آثار آشکار و نهان باستانی آن است. سیراف امروز، به دلایل بسیار متفاوت فاقد هویت معماری است. این دلایل را باید به دقت بررسی کرد. ازجمله اینکه، سیراف فراموش شده بود. چند سالی است که به عنوان شهر در تقسیمات کشوری شناخته شده است. هرچند از نظر جمعیت و تعداد ساکنان در آمارهای رسمی، هنوز هم یک شهر نیست. وقتی دیوید وایتهاوس پا به سیراف گذاشت، چهل و چندسال پیش، سیراف روستایی بیش نبود؛ نه جاده ای داشت، نه خیابانی و نه دکان و بازاری در شأن خود. چهل سال پس از آمدن او به سیراف، طبق آمار رسمی ۱۳۸۵، جمعیت شهر حدود ۳۵۷۰ نفر است. گواینکه «ساکنان» شهر شاید نزدیک به ۵ هزار نفر باشد.
موقعیت سیراف نسبت به سه محور مواصلاتی شهر مهم بوشهر، شیراز و عسلویه
آن هنگام که سیراف، سیراف بود و آوازۀ جهانی داشت، به این خاطر بود که در چهارراه و مسیر حرکت پول و کالا قرار داشت. جادۀ ۲۵۰ کیلومتری فیروزآباد به سیراف آن را به سرزمین آباد داخل کشور وصل می کرد و داخل کشور نیز از طریق سیراف به تجارت با جهان اطراف می پرداخت.
الآن فرصت تاریخی دیگری برای سیراف به وجود آمده است. «منطقۀ ویژۀ اقتصادی پارس Pars Special Economic Zone» که شاید عنوان پایتخت اقتصادی برای آن بی اغراق باشد، سیراف را در میان خود گرفته است. از عسلویه تا چُغادَک (۳۰ کیلومتری بوشهر) حوزۀ نفوذ این پایتخت اقتصادی است. درست است که تأسیسات بسیار سنگین و متعدد در تمام این منطقه ضایعات زیست محیطی کاملاً محسوسی به بار می آورد که هیچ کس قادر به کتمان آن نیست، ولی این فرصت بزرگ را برای کل منطقه دارد که گردش پول و کالا دوباره به وجود آمده است. سیراف در سه راهی بوشهر، فیروزآباد و عسلویه قرار گرفته است. بهترین موقعیت را دارد که دوباره اوج بگیرد. دربارۀ آن بسیار می توان نوشت.
سیراف می تواند و عزم ملی هم وجود دارد که تبدیل به «کانون توسعه» شود. فرصت تاریخی سیراف که ناشی از تحرک اقتصادی وسیع منطقه است، با تشویق بزرگان تصمیم ساز اقتصادی منطقه، امکان تبدیل شدن سیراف به شهری با ده ها برابر جمعیت و فضای امروز را فراهم آورده است. در حال حاضر، حداقل برای یک هزار هکتار فضای شهری سیراف می توان برنامه ریزی کرد و آبادی های مسکونی اطراف مثل پَرَک را به اقمار توسعه ای آن تعریف کرد. جامعۀ تکنوکرات عسلویه به ضرورت اسکان در شهری «با هویت شهری و تاریخی» پی برده است و آثار زیست محیطی مخرب فعالیت های نفت و گاز بر زندگی و روزگار مردم معلوم شده است.
اگر چنین شود، می توان دوباره سازمان فضایی خانه های یکصد سال گذشته سیراف را بازشناسی کرد و از وجوه مثبت آن بهره گرفت و به معماری نوین سیراف تعریف کرد. شاید همین بازشناسی سبب شود حلقه های ارتباطی معماری شمال و جنوب خلیج فارس را به خوبی دریافت و توسعه داد. واقعیت آنست که بخش بزرگی از تجربۀ زندگی مردم سیراف در نیمۀ اول قرن بیستم در کشورهای حاشیۀ جنوبی خلیج فارس، چون بحرین بوده است.
نمایی از سیراف امروز
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 7413
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان