تازه هاي نشر دفتر پژوهش هاي فرهنگي
انديشه ايرانشهر. سال ششم، شماره 18 و 19 (1393)
انديشه ايرانشهر فصلنامهاي تخصصي در حوزة شهرشناسي در ايران و جهان است، كه هر شمارة آن به يك موضوع اختصاص يافته است.
شماره 18 و 19 انديشة ايرانشهر به موضوع « توسعه و ساختوساز در ايران معاصر»، مبتني بر پژوهشهاي ميداني در استان مازندران، اختصاص دارد.
انديشه ايرانشهر. سال ششم، شماره 18 و 19 (1393)
انديشه ايرانشهر فصلنامهاي تخصصي در حوزة شهرشناسي در ايران و جهان است، كه هر شمارة آن به يك موضوع اختصاص يافته است.
شماره 18 و 19 انديشة ايرانشهر به موضوع « توسعه و ساختوساز در ايران معاصر»، مبتني بر پژوهشهاي ميداني در استان مازندران، اختصاص دارد. برخي از مقالات مطرح شده در اين شماره عبارتند از: نسبت ساختوساز با معماري و شهرسازي در توسعه نيمقرن اخير ايران (90-1340)؛ ارزيابي چرخه حيات ساختمان؛ معيارهاي صرفهجويي در طراحي ساختمان و شهر؛ نسبت گردشگري با توسعه استان مازندران با تأكيد بر توسعه شهري (1350-1390)؛ تحليل جغرافيايي مسكن و معماري در دهستان ميانبند شهرستان نور؛ كاوشي در كمبودها و مشكلات فضاهاي مسكوني شهري در ايران و نارضايتي شهروندان از خانههاي معاصر؛ تجربههاي مهندس داوود يشاريم در تحقق معماري معاصر مازندران؛ و آموزش معماري و صنعت ساختمان.
پلتون، جوزف ان.؛ سينگ، ايندوبي. شهرهاي آينده: طراحي شهرهاي بهتر، هوشمندتر، پايدارتر و امنتر. ترجمه محمود عبداللهزاده. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1392، 146 صفحه (شهرشناسي؛ 9).
رابطة متقابل بين شهر، تكامل بشريت، و فناوري جديد رابطهاي فوقالعاده نيرومند است. كتاب حاضر دربارة آينده شهرهاست كه اين رابطه در آنها قويتر ميشود و با موضوعات گوناگوني چون هنر، فرهنگ، آموزش، بهداشت، تجارت، روابط سياسي، نظامهاي حكومتي و نظامي و بسياري امور ديگر گره ميخورد. ارتباطات و فناوري اطلاعات محركهاي نيرومند تغيير و كانون اصلي تمركز در اين كتاب هستند. فناوري و برنامهريزي سيستم تنها نيروهاي محرك و مؤثر در آينده نيستند، ولي بيشك تأثيري شگفت در شكلگيري آينده دارند. يكي از موضوعات مهم اين است كه فناوري نه تنها تغييرات مهمي پديد ميآورد، بلكه سرعت تغيير را نيز دائماً افزايش ميدهد. كتاب شهرهاي آينده بعضي از روندهاي مهم را بيان و تفسير ميكند. و روشهاي جديد دستوپنجه نرم كردن با چالشهاي نوظهور را تحليل ميكند.
كتاب در 5 فصل با عنوانهاي: شهرها گهواره فناوري؛ استفاده از فناوري جديد براي ساختن شهرهاي امن، سبز و هوشمند؛ ايمني و امنيت در شهر آينده؛ و نتيجهگيري تدوين شده است. دو پيوست با عنوانهاي: بزرگترين اختراعات، اكتشافات و نوآوريهاي جهان و واژهنامه نيز در پايان كتاب آورده شدهاند.
داعيپور، زينب. گذر و خانه در بافت سنتي دزفول. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1392، 126 صفحه، مصور (فرهنگ و معماري؛ 24).
معماري در ارتباط مستقيم و دائمي با بشر و بستر تمامي فعاليتهاي اوست، لذا نه تنها زاييدة نيازهاي مادي و روحي انسان، بلكه بعضاً زايندة نيازهاي اوست. معماري ظرف زندگي انسان است، ظرفي كه انسان با بهرهگيري از خرد، انديشه و فرهنگ خود آن را ميآفريند. رابطه متقابل بين ظرف و مظروف و حركت رفتوبرگشتي و كنش و واكنش بين انسان و فضا، نمايانگر لزوم حركت هماهنگ اين دو با يكديگر است.
معماري بافت قديم شهرهاي سنتي نمونههايي گويا از برقراري ارتباط كامل بين امكانات (شرايط اقليمي، اقتصادي)، ارزشها (شرايط فرهنگي تاريخي) و اهداف (آيندهنگري) هستند. به عبارتي معني و هويت اين معماري انطباق ميان عينيت (واقعيتها) و ذهنيت (آمال و آرزوها) در آن و منتج از درك و امتزاج كامل زمان، مكان و ارزشهاست.
ضرورت فراگيري آموزههاي بافتها و بناهاي سنتي كه همان گونه كه گفته شد ملاحظات اقليمي و جغرافيايي، حفظ ارزشهاي فرهنگي - اعتقادي و در عين حال خلاقيت، حركت در جهت پيشرفتهاي تكنولوژيك زمان و درك نيازهاي روز را سرلوحه خود قرار داده بودند و از سوي ديگر تخريب بيبرنامه بافتهاي سنتي كه باعث شده هرازچندگاهي و پس از گذر سالي و ماهي، تغييرات وسيعي را در بافتهاي كهن شهرها ملاحظه كنيم، ضرورت مكتوب، مصور و تحليل كردن ويژگيهاي فضايي اينگونه بافتها و بناهاي تاريخي را براي حفظ، ارائه نمونه و دستيابي به معماري باهويت ايراني مشخص ميسازد.
در راستاي اين هدف ابتدا پس از معرفي جغرافيايي، تاريخي و اقليمي، به معرفي تفصيلي و تحليلي ويژگيهاي گذرها و سپس خانهها در بافت سنتي دزفول پرداخته شده و در انتهاي هر فصل به جمعبندي و ارائه راهكارهايي مناسب براي دستيابي به معماري خاضع در برابر تجارب پيشينيان و متعهد به پاسخگويي به نياز امروز پرداخته شده است.
ماهوش، مريم. حضور كيفي نور در معماري قديم ايران: هستي؛ چگونگي؛ ويژگي. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي؛ 1393. 406 صفحه، مصور ( معماري و فرهنگ؛ 25).
***
تجربه و ادراك فضاي معماري قديم ايران اينطور مينماياند كه حضور نور در آن نه تنها پيامد دانش، بلكه بينشي ويژه بوده كه با عنايت به آن نور به اثر معماري راه يافته است. اين راهيافتگي آنگونه است كه پيامد پرداختن به جنبههاي كمّي نور و تأمين نيازهاي فيزيكي و محيطي پاسخ كاملي براي حضور آن نيست.
اگرچه به نظر ميآيد نور را، از آن رو كه عاملي بيروني و غالب بر ساختار كالبدي و فضايي معماري است، نميتوان عنصر تشكيل دهندة معماري به شمار آورد، اما ميتوان آن را به سبب ايفاي نقش چندسويه شامل پديدار ساختن، تعريف ساختار كالبدي ـ فضايي، كارا نمودن و نيز كيفيت بخشي به مكان، يكي از بنياديترين عناصر سازنده و غير ساختاري معماري برشمرد كه وجود و حيات معماري به آن بستگي تام دارد. نور در پايينترين مرتبه سبب پيدايي فيزيكي اثر ميشود، در گامي پيشتر ميتواند كارايي شكلي، فعاليتي و محيطي را به اثر ببخشد و در حالت مطلوب ميتواند تبيين همهجانبه حقيقت زندگي منوط به اثر را كه به معنا نيز تعبير ميشود، ممكن كند.
در كتاب حاضر در سه فصل به هستي و چرايي؛ چگونگي؛ و ويژگي حضور نور در معماري قديم ايران پرداخته شده است. بيان در معماري، از حضور تا ظهور؛ انگاره باهمي باور و معماري؛ نور، باور، معماري؛ بيان نور در معماري؛ زبان نور در معماري؛ معماري قديم ايراني: مكان حضور كيفي نور؛ بيانگري معماري قديم ايران در نسبت با نور؛ و ويژگيهاي حضور كيفي نور در معماري قديم ايران، مباحث مطرح شده در كتاب هستند.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 5305
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان