به سوى تدوين آيين شهروندى
شهر ایرانی جایگاه انسانهایی است غریب. به جز در خانه و محل کار، تک و توکی از هم محلیها در حد سلام و علیک و چند آشنا و دوست که در محلههای دیگر ساکناند و ممکن است سال اندر سال نبینیشان، آشنایی به چشمت نمیخورد. در طول روز، همین که از در خانه پایت را بیرون میگذاری، فقط با آدمهای غریبه سروکار داری. رو در رویی دوباره هر انسان با انسانی دیگر در فضاهای عمومی شهرهای کشور، احتمالی است، که در صورت وقوع، تعجب برانگیز خواهد بود.
کسی که خود را از درون روابط آشنای روستایی و شهرهای کوچک کشور به سوی شهرها و شهرهای بزرگ و حومههای تازهآباد آنها پرتاب میکند، اگرچه مدتی در برابر غریبی زندگی شهری مقاومت میکند، اما پس از چندی میپذیرد که این ویژگی زندگی شهری و پنهان شدن شهرنشینان در هزارتوی شهر، مزیتی است که میتواند ثروت و فقر، آبرومندی و بیآبرویی، هویت و بیهویتی و یا هر دارایی و نادارایی را پنهان کند. شهرنشین کنونی ایران، اگر ثروتمند است، اکنون بدون چشم در چشمی خویشان فقیرترش، میتواند بیمهابا خرج کند و سر بیافشاند و داراییهایش را به رخ زمین و زمان بکشاند و اگر فقیر است، میتواند فقر خود را بی رودربایستی از پیرامونیانش، پنهان و یا آشکار کند. در شهر بزرگ نخواهند گفت که این چیست که پوشیدی و یا این کیست که با توست. میتوانی گذشته خود را پاک کنی و خود را از نو تعریف کنی و بسازی. قواعد اخلاقی در شهری پر از غریبه، چه سودی دارد؟ هنگامی که به فردی برمیخوری که دیگر هیچگاه اورا نمیبینی، چه نیازی هست که مؤدب باشی و به تعارف با او بگذرانی؟ هر طور که راحتی با او برخورد کن و اگر از او سودی رسید که رسید و اگر زیانی دیدی، یقهاش را میگیری و در فرصت اندکی که داری، جبران آن را طلب میکنی. اگر توانستی، یعنی توان و حوصله و زمان آن را داری، از کسی چیزی را بکَنی، بکَن. و یا بیتفاوت از کنار او بگذر. اگر به بی نظمیای، دعوایی، تصادفی، ظلمی که به تو ربطی ندارد برخوردی، اهمیتی نده. بیتفاوت باش. کسی از تو بازخواست نمیکند. در شهر غریب فقط حواست باشد که با کسانیکه ممکن است دوباره ببینی و یا رفتارت با آنها تبعات حقوقی و قانونی دارد، درست برخورد کن.
این آئین، بیش و کم در بسیاری از رفتارهای ما انعکاس دارد. پس تعجب نکنیم که چرا هنگام عبور از در، تعارف را به حد افراط میکشانیم و در گذر سواره از خیابان، زرنگی و فرصتطلبی را در حد کمال. در روابط دوستانه و خویشاوندانه نسبت به بانوان، گوی سبقت را در ادب و آداب از دونژوان میرباییم و در برخورد با بانویی گذرا، هرزگی و چشمچرانی و متلک را از حد بهدر میکنیم. زندگی شخصی و دور و برمان را بسیار نظیف و مرتب و اصولی اداره میکنیم، اما در همان حال نسبت به فضاهای عمومی، حساسیتی نداریم و حتی در بینظمیهای آن شریک میشویم.
این تناقض حاصل شهرنشینی کوتاه مدت انسانهای ایرانی است. مدت اقامت بخش عمدهای از شهرنشینان، بیش از دو سه دهه نیست و حتی مدت اقامت آنها در محلههای کنونیشان بسیار کم تر از آن است و طبیعی است که در این زمان اندک، همه چیز برای آنها گذرا است و همه رویدادها اتفاقی و همه انسانها غریبه هستند.
آئین شهروندی، چیزی از جنس اخلاق است و اخلاق هم حاصل تعامل خردمندانه درازمدت انسانها و قراردادهای نانوشته، اما پذیرفته شده از سوی همه آحاد جامعه. آئین شهروندی را نمیتوان به حقوق شهری فروکاست. اگر در کشورهای دیگر حدی از رعایت آئین شهروندی را مشاهده میکنیم، یا حاصل خردمندی درازاندیش آنها است، یا بر اثر اعمال مقررات سختگیرانه حاکمانی است که برای دستیابی به نظم پیشرفته، تعجیل دارند. جامعه ایرانی، در زندگی بسیار درازمدت خود اثبات کرده است که راه حل دوم را بر نمیتابد. به عبارت دیگر، انسان ایرانی را نمیتوان وادار به رعایت مقرراتی کرد که خود به آن نرسیده و اعتقادی ندارد. ضمن آنکه دستیابی به اصول اخلاقی در نزد ایرانیان، اگرچه امری فردی است، اما درپیوند تنگاتنگ با دیگر افراد جامعه تعیین میشود.
انسان شهرنشین ایرانی، انسانی غریب است و نیازمند زمان تا به انسانی آشنا تبدیل شود. در این میان، وضعیتی تناقضگون به صورت «غریب آشنا» رخ میدهد که نه غریبِ غریب است و نه آشنای آشنا. او اکنون در حال تفکر است که رفتارهای فردیاش چه هزینهای برای خود او دارد، تا میزان پیوندش را با جامعه تعیین و تعریف کند. بازخوردهای این رفتار، کی به خود او بازمیگردد و آیا میصرفد برای این بازخورد، از منافع لحظهای و کوتاهمدت خود چشم بپوشد؟ این انسان هنوز با قواعد اخلاقی دوران کهن پیوند دارد و بسیاری از رفتارهایش، هنوز برپایه همان قواعد است. اما این پرسش را در ذهن خود میچرخاند که با آن قواعد چه کند؟ چه مقدار و کدامیک از آنها در دنیای کنونی کاربرد دارند؟ و در مجموع، بنیاد آئین شهروندی در شهرهای غریب چیست؟
میتوان و باید به این فرآیند کمک کرد اما دستیابی به نتیجه را نمیتوان پیشانداخت. میتوان و باید در محافل فرهیخته جامعه به تدوین آئین شهروندی پرداخت، پیش از آن که خیلی دیر شود، اما نمیتوان جامعه را وادار به رعایت آن کرد. آئین شهروندی، همچون همه قواعد اخلاقی، در فرآیندهای اجتماعی و در درگیری انسانها با انسانها، بهعنوان افراد واجد شناخت شکل میگیرد و چونان وجدان جمعی، به ناگاه ظاهر میشود. هر رویداد اجتماعی بهطور بالقوه فرصتی برای سرعت دادن به چرخش پرسشگری است. اما پیش شرط آن، اندیشمندی درباره قواعد و نظریههای اخلاقی در این سامان، آمادگی صدر تا ذیل جامعه برای بهرهبرداری از آن روی داد و وجود آزادی برای خردورزی است.
مهمترین آئین شهروندی، بر بنیاد اصل «بر دیگران آن را بپسند که بر خود میپسندی» استوار میشود. این اصل که در دوران کهن از سر وظیفه و بر پایه ثواب بود، در عمل و در زندگی کنونی، باید بر استدلالهای خردمندانه و در فرآیندهای اجتماعی، بازبنیادگذاری شود. مهم این نیست که آئین شهروندی را با کسانی که آشنایی و یا با مکانهایی که سروکار داری، رعایت کنی، که به ناچار رعایت میکنی. مهم آن است که همین آئین را با ناآشناترین افراد و در اتفاقیترین مکانها نیز بهکار بندی.
آئین شهروندی، همچون همه قواعد اخلاقی، بر بنیاد «خیر» است، که در مناسبات اجتماعی کنونی، بهشدت بر نسبی بودن آن تأکید میشود. «خیر نسبی» اخلاق فردی و اجتماعی را به بنبست میکشاند و همواره برای آن استثناء قایل میشود. نخستین گام در تدوین آئین شهروندی، بسط مفهوم «خیر»، به صورت «خیر مطلق» است که در فرآیندهای سلسله مراتبی خود زمینهای و انضمامی میشود. اگر «شر» نامطلوب است و بازخوردهای بیسامان کننده به جامعه دارد، درک این بازخورد باید در سلسله مراتب اندیشگی، ابتدا باید در فرهیختهترین و مسئولترین لایههای جامعه انعکاس یابد و سپس اثرات شعاعگونه آن به لایههای بعدی نشت کند.
«شر»، نبودِ «خیر» نیست. «شر» در ذات خود موجودیت مستقل دارد و باید بر علیه آن مبارزهای جداگانه صورت گیرد. و به موازات آن باید برای «خیر» نیز اندیشید و آئینهای آن را به کار بست. اگر تخریب محیط زیست «شر» است، درک آن و چگونگی مقابله با آن، امری متفاوت با ترمیم محیط زیست به عنوان «خیر» قلمداد میشود. نمیتوان انتظار داشت در حالی که فرهیختهترین افراد و مسئولترین مدیران، در زندگی روزمره، از بیشترین زیربنای مسکونی، خودروی شخصی به تعداد افراد بالغ خانواده، هزینههای غیر متعارف در پوشاک و خوراک و جز آنها استفاده کنند، (که گفتن ندارد این شیوه زندگی از دیدگاه محیط زیستی «شر» به شمار میآیند)، آنگاه سایر لایههای اجتماعی به فراخور سطح درآمد، از چنین «شر»هایی استفاده نکنند! مبارزه با«شر» و تقویت «خیر»، که هر دو در آئین شهروندی، ترجمان ویژه دارند، در فرهیختهترین و مسئولترین افراد، باید به احکامی مطلق تبدیل شوند که به گونهای ریاضتگونه از قله فرهیختگی به سوی دامنه جامعه سرازیر میشود و در چشمهسارها و رودها جریان مییابد.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 1810
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان