فضای فکری کافکا در خانه‌موزه‌اش

فضای فکری کافکا در خانه‌موزه‌اش
نویسنده: 
محمدعلی مرادی

فرانس کافکا نویسنده‌ای است که به زبان آلمانی می‌نویسد، اما آلمانی نیست. او اهل چک است و در یک خانواده‌ی یهودی متولد شده است. از این رو تنهایی او عمقی هستی‌شناسانه داشته؛ چرا که او بین چک‌ها، آلمانی و در میان آلمانی‌ها، یهودی و در یهودی‌ها، اهل چک به حساب می‌آمد. حاصل اینکه او به هیچ‌کدام تعلق نداشت و این امری بود که تنهائی او را رقم می‌زد؛ ادبیات او انعکاسی از این تنهائی است.

 

عکس‌ها: مهرداد بهمنی

 

فرانس کافکا نویسنده‌ای است که به زبان آلمانی می‌نویسد، اما آلمانی نیست. او اهل چک است و در یک خانواده‌ی یهودی متولد شده است. از این رو تنهایی او عمقی هستی‌شناسانه داشته؛ چرا که او بین چک‌ها، آلمانی و در میان آلمانی‌ها، یهودی و در یهودی‌ها، اهل چک به حساب می‌آمد. حاصل اینکه او به هیچ‌کدام تعلق نداشت و این امری بود که تنهائی او را رقم می‌زد؛ ادبیات او انعکاسی از این تنهائی است.

 

کافکا  یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات آلمانی و یکی از مهمترین نویسندگان ادبیات مدرن در  قرن بیستم است. او با  آثارش به نقد جامعه‌ی مدرن پرداخت و توانست با آثارش پرده از بحران‌های جامعه‌ی مدرن بردارد. اودر واقع  روایت‌کننده‌ی تنهائی، دلهره و سرگشتگی انسان در جامعه‌ی مدرن بود. ازاین رو کافکا رااز سنخ نویسندگان متفکر محسوب می‌کنند که با داستان‌ها و رمان‌ها و قطعات ادبی‌اش برخی از فیلسوفان قرن بیستم راتحت تاثیر قرار داد و آثار او الهام‌بخش و منبع فکری جریان‌های انتقادی در تمدن مدرن بوده است.  ازاین رو هنگامی که  برخی بیان کردند که فلسفه به دلیل تنیدن در مفاهیم انتزاعی از نبض زندگی دور شده و خانه‌اش را ترک کرده و بی‌خانمان شده است و اکنون این ادبیات است که مأوی و رسانه‌ی اندیشیدن است، آثار کافکا  نقشی جدی در این مسئولیت جدید ادبیات بازی کرد .    

 

می‌توان هسته‌ی اندیشه وتفکر کافکا را در این جمله خلاصه کرد «هدفی هست اما راهی نیست، آنچه ما راه می‌نماییم در آن تردید است.» این نشان از آرمانی است که برای تحقق آن راهی نیست؛ که در واقع بیان گونه‌ای بدبینی به جریان حاکم بر فرهنگ اروپا است. کافکا در حقیقت متعلق به نسلی از نویسندگان اروپائی بود که صدا و فریاد حاشیه‌ها را در کرانه‌ی فرهنگ مسلط اروپائی به صدا درآوردند.

 

 هنگامی کافکا  بیست ساله بود، طی نامه‌ای برای دوستش نوشت که «یک کتاب باید تبری باشد برای دریای یخ زده در درون ما» و این حاکی از درک او از ادبیات بود. اینکه ادبیات واجد وجهی ازاندیشه انتقادی است. یکی از ویژگی‌ها نویسندگی کافکا به مثابه‌ی نویسنده‌ای اندیشمند این است که  او فرم‌های متفاوتی برای بیان نظریاتش انتخاب می‌کرد؛ رمان، درام، نامه و یاداشت‌های روزانه فرم‌هائی بود که برای بیان اندیشه انتخاب می‌کرد. کافکا نویسنده‌ای بود که در نوشتن زندگی می‌کرد، او برای نوشتن طرحی از پیش  تهیه نمی‌دید بلکه بی‌وقفه می‌نوشت و هنگامی که دیگر احساسی به نوشتن نداشت آنرا رها می کرد.از این رو است که برخی از رمان‌ها کافکا ناتمام است؛ در واقع کافکا برای دل خود می‌نوشت نه برای ارائه و چاپ آن. اگراو نویسنده‌ی جهانی شد قصد و هدفش این نبود که جهانی شود. او در تنهائی می‌نوشت و بعدها دریافتند که ادبیاتی که در فرم‌های گوناگون و متنوع خلق شده است، ادبیاتی جهانی است. چرا که مسئله‌ی بشریت دوران خود است؛ بشریتی که می‌پنداشت با دوران مدرن بهشتی را بر روی زمین برپا کرده است، اما نتیجه‌ی آن دغدغه‌ها، دلواپسی‌ها و ترس‌ها و تنهائی‌ها بود.

 

ادبیات کافکا فریاد انتقادآمیز به تمدنی بود که حاصل روند دوران روشنگری است. تمدنی که با سوژه‌ی شناسا آغاز شد، اما بتدریج «من‌اش» از درون تهی شد، یا به گفته فروغ فرخزاد «انسان پوک پر از اعتماد شد»،در یکی از مهمترین رمان‌های کافکا به نام «مسخ»، گراسوس، قهرمان رمان، یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و می‌پندارد سوسک شده است. اما او در صدد است که به سر کار برود. یا در رمان قصر شخصیت‌ها نام ندارند و همه از قصر صحبت می‌کنند، اما اساساً کسی در قصر نیست. کافکا در حقیقت یکی از مهمترین نویسندگان آلمانی زبان است که زبان مادریش آلمانی نبود؛ اما به زبان آلمانی حقوق خوانده بود و توانست تمام نقاط ضعف خود را در زبان آلمانی به قوت تبدیل کند فرم زبان ونحوه‌ی نوشتن او یکی از مهمترین ویژگی‌های ادبیات او است. به قول «"دلوز" او تيرباري در زبان آلمانی قرار داد. کافکا در کنار «جویس» و «بکت» به نقد جدی سوژه پرداخت تا نشان دهند فرهنگ مسیحیت که پشت متافیزیک روشنگری است واجد چه محدویت‌های جدی است؛ از این روفرهنگ و تمدن بشری وام‌دار او است و هر روزه هزاران نفر در «پراگ» از آرامگاه و خانه-موزه‌اش به خاطر تلاشی که کافکا برای ارتقا فرهنگ بشری صورت داده است، دیدار می‌کنند، تا تلاش او را ارج نهند. چرا که کافکا با ادبیاتش افق‌های نوینی پیش روی انسان گشود و نقدی جدی به جامعه‌ی مدرن سامان داد و ازاین رو کافکا دیگر متعلق به ادبیات آلمانی نیست بلکه به ادبیات جهانی تعلق دارد و جزء ذخایر فرهنگ انسانی است.

 

برای آنکه با چگونگی تلاش برای تجلی فضای فکری او را در طراحی خانه‌-موزه‌اش بیشتر نزدیک شوید می‌توانید گزارش تصویری را که در پی می‌آید مشاهده کنید.
 

تصاویر: