افزودن دیدگاه جدید
در پي ظهور انقلاب صنعتي در جهان، به يك باره تحولات فراواني در مقولههاي مختلف، در ابتدا در كشور انگلستان يعني زادگاه اين سبك و در پي آن در ساير كشورهاي اروپايي و آمريكايي صورت پذيرفت. احداث كارگاهها و كارخانههاي صنعتي كوچك و بزرگ از نساجي گرفته تا ادوات كشاورزي و... از زمرۀ مهمترين نتايج و دستاوردهاي اين انقلاب بود كه علاوه بر تاثيرات جانبي، از همه مهمتر، تاثير فراواني در دگرگوني سيماي شهرها نهاد.
مقدمه:
در پي ظهور انقلاب صنعتي در جهان، به يك باره تحولات فراواني در مقولههاي مختلف، در ابتدا در كشور انگلستان يعني زادگاه اين سبك و در پي آن در ساير كشورهاي اروپايي و آمريكايي صورت پذيرفت. احداث كارگاهها و كارخانههاي صنعتي كوچك و بزرگ از نساجي گرفته تا ادوات كشاورزي و... از زمرۀ مهمترين نتايج و دستاوردهاي اين انقلاب بود كه علاوه بر تاثيرات جانبي، از همه مهمتر، تاثير فراواني در دگرگوني سيماي شهرها نهاد.
در ايران زمين نيز با تاخير زماني نسبتاً زيادي با كشورهاي زادگاه اين انقلاب، احداث اين گونه عملكردهاي نوين با سازهها و مصالح جديد مد نظر قرار گرفت و بزرگ مرداني هم چون عباس ميرزا (فرزند فتحعلي شاه قاجار) و ميرزا تقي خان فراهاني ملقب به امير كبير، تلاشهايي فراوان در اين راه مبذول نمودند. عباس ميرزا تاسيس كارخانههاي صنعتي در جاي جاي ايران را در دستور كار خود قرار داد كه از آن جمله ميتوان به احداث كارخانۀ توليد جنگ افزار و توپريزي، ايجاد چاپخانه در تبريز، كارخانۀ ماهوت بافي در خوي و... اشاره نمود كه متاسفانه به دليل كارشكنيهاي فراوان به ثمر ننشست.
در پي تسلط سلسله پهلوي بر ايران زمين، مجددا ايجاد و توسعه صنايع كارخانه اي در دستور كار قرار گرفت كه در اين ميان، شهر اصفهان كه از ديرباز از زمرۀ مراكز مهم توليد صنايع دستي ايران به شمار ميآمد، به يكي از كانونهاي مهم صنايع نساجي مبدل گرديد و بدين ترتيب بخش خصوصي به واسطه برخورداري از پشتيباني دولت، نُه كارخانه ي مهم نساجي را در دو سوي حاشيه زاينده رود بنيان نهاد، كارخانههاي پشم باف، نختاب و رحيم زاده در حاشيه شمالي و كارخانههاي نور، وطن، زاينده رود، ريسباف، صنايع پشم و شهرضاي جديد در حاشيه جنوبي؛ شهري كه بدین ترتیب در رديف اول صنايع ايران قرار گرفت و به منچستر ايران ملقب گشت. البته ذكر اين نكته ضروري است كه تعداد نهادهاي صنعتي اين شهر، محدود به اين تعداد نبود و به جز مراكز و كارگاههاي كوچك صنعتي، در حدود 40 كارخانه صنعتي مهم دیگر را، در نواحي پيراموني نظير شهرضا، نجف آباد و... مشتمل مي گرديد؛ كه در اين نوشتار برآنيم به معرفي یکی از آنها یعنی کارخانه اتحاد شهرضا بپردازيم.
- معرفي كارخانهي اتحاد شهرضا:
كارخانۀ «اتحاد شهرضا»، در شهرستان شهرضا، (استان اصفهان)، در زميني به مساحت 48هزار مترمربع (عابدی/ 1334/ ص: 116) احداث شد. از وضعیتِ قبلیِ مکانِ این کارخانه اطلاع دقیقی در دست نیست؛ جز آنکه از بررسیِ برخی مدارک بهنظر میرسد که احتمالاً این کارخانه در زمینهای کشاورزی یا زمینهای بایری برپاشده است که بعدها به محدودۀ شهر پیوستهاند.
این كارخانه، در «29/6/1315 در اصفهان تحت شمارۀ 109»، با سرمایۀ اولیۀ «575هزار تومان» (مجلۀ بانك ملي ايران/ شمارهي 17/ ص: 14) بهثبت رسید و بهرهبرداریِ آن در سال 1317 خورشیدی آغاز شد. (عابدی/ 1334/ صص: 115 و 116) این کارخانه گویا بازمانده یا خلفِ «کارخانۀ شهرضای جدید» است که نخست قرار بود در شهرضا ساخته شود اما کمآبیِ شهرضا مانع از ساختنِ آن شد.
«حاج محمدحسن بهبهاني، حاجآقا مصلائي، ميرزا آقا ميربد، عليرضا كيان، محمداسماعيل مشكي و حاج محمدحسين حريري» از زمره موسسانِ اصلیِ کارخانۀ «اتحاد شهرضا» بودند که در فراهم نمودن زمینههای لازم جهت تاسیس کارخانه تلاش فراوان نمودند.
این کارخانه که امروزه از غرب به محور عبوري اصلي، از شمال و جنوب به گذر محلي و از شرق با واحدهاي مسكوني محدود شده است بهلحاظ گونهشناسیِ کلیِ مجموعه، با نمونههای همعصرش در اصفهان، شباهتهایی بسیار دارد به گونهای که نسرین فقیه ساختِ کارخانۀ «اتحاد شهرضا» را نیز به «معمار ماهرالنقش»- معمار کارخانه ریسباف اصفهان- نسبت میدهد. (فقيه/ ص: 37)
از زمره مشخصات کالبدی این کارخانه، میتوان به قرارگیری انبارها در کنارههای سایت، جانمایی فضاهای صنعتی و اداری در میانۀ سایت و به صورت پراکنده اشاره نمود. جبهۀ غربیِ سایت نیز آزاد است و ورودیِ اصلیِ کارخانه را در بردارد که با گذر از آن، به حوضِ دایرۀ بسیار بزرگی میرسیم که عمارتِ کلاهفرنگیِ اداری را در شرقِ خود دارد. این کوشکِ اداری، عمارتیست یک طبقه با پلانی مربع-مستطیل که با رواقِ دورادور، بر سکویی نهاده است.
لازم به ذکراست گرچه معماریِ کارخانۀ «اتحاد شهرضا»، بهلحاظ ریختشناسی، با معماریِ کارخانههای عهدِ پهلویِ اول، شباهتهای اساسی دارد؛ اما مجموعهای از جزییات و تزیینات معماریِ سنتیِ ایرانی، که بسیار استادانه و هنرمندانه طراحی و اجرا شده، این کارخانه را به نمونهای کامل و مثالزدنی از معماریِ صنعتیِ عهدِ پهلوی اول تبدیل کرده است. این جزییات را میتوان به طیفی از صنعتگریهایی تقسیم کرد که بهطور کلی عبارت است:
• انواعِ آجرکاری
• انواعِ متنوعِ چوبکاری
• نمونههایی از کاشیکاریِ سنتیِ ایرانی
و البته باید به اینهمه، نمونههایی از استفاده از سنگهای لاشه و بادبُر را هم افزود.
در خصوص کاربرد سازه و مصالح نوین نیز، در این کارخانه میتوان سازههای فلزی با اتصالاتِ پیچ-و-مهرهای را در سالنهای کارگاهی و سازههای سنتی و بومی (تیرهای چوبی و آجر) را در فضاهای انبار، خدماتی و اداری مشاهده نمود.
متاسفانه این کارخانه نیز همانند سایر نهادهای صنعتی هم عصر خود، فراز و نشيبهاي فراواني را طي نمود تا بالاخره در دهۀ 80 خورشیدی، بهدنبالِ موجِ بحران و تعطیلیِ کارخانههای نساجیِ اصفهان، بهکلی تعطیل شد.
در پی این اقدام، با همت دوستداران و کارشناسان میراث فرهنگی، این کارخانه در تاريخ 7/7/1381، به شمارهي 6539، در فهرست آثار مليِ ايران ثبت گردید (پازوكي و شادمهر/ 1384/ ص: 82) و پس از چندی تملک شهرداریِ شهرضا قرار گرفت و به گلخانه و بازارِ فروشِ این شهرداری اختصاص یافت.
- وضعيت فعلی كارخانهي اتحاد شهرضا:
در دو سال گذشته بنابر رای دیوان عدالت اداری، کارخانهای بسیار زیبا و متعلق به دوران پهلوی اول، که در تاریخ 7/7/1381 به شماره 6539 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده بود، به راحتی و بدون سر و صدا و تنها با شکایت مالکان بنا، در تاریخ 18/3/1390 از فهرست آثار ملی خارج گشت و آماده انجام اقدام مهم بعدی یعنی ریشه کن کردن کلی بنا شد!! البته با شیوهای نو، یعنی صدور مجوز فروش آهن آلات سالن اصلی ساختمان کارخانه به مالکین مربوطه، یعنی در واقع حکم تخریب بنا به صورت محترمانه.
باید بدین نکته توجه داشت گرچه این بنا دارای مالکیت شخصی است و مسلماً این حق میبایست به رسمیت شناخته شود، لیکن این حق، دلیلی موجه برای صدور مجوز جهت به مزایده گذاشتن بنایی تاریخی نیست. پس نقش سازمان میراث فرهنگی چیست؟ چرا تنها گزینه پیش رو در قبال این تخریبها، سکوت مسئولان وقت است. آیا سکوت در قبال ساخت جهان نما، سکوت در قبال تخریب حمام خسرو آقا، سکوت در قبال عبور نابخردانه مترو از محور چهارباغ، سکوت در قبال ساخت و سازهای غیرمعمارانه در حاشیه چهارباغ و صدها مورد دیگر، عبرت آمیز نبود؟ تخریبهای وحشیانه کارخانههای بسیار زیبای محور چهارباغ بالا و حاشیه زاینده رود، چه دستاوردی خاص به ارمغان آورد؟ جز این که کاملترین مجموعههای صنعتی شهری که در قالب پارکهای صنعتی وسیع و در دوسوی حاشیه زاینده رود واقع بود را با مجتمعهای مسکونی که ذکر اوضاع و احوالشان ناگفتنی است جایگزین نمود؟ و این گونه زیباترین شهر صنعتی ایران ملقب به منچستر ایران را به ورطۀ نابودی کشاند.
واقعاً جای بسی سوال است که از چه چیز اصفهان بدتان میآید که این گونه بر پیکر نیمه جان آن نیز با تصمیمهای عجولانه و غیرکارشناسانه، ضربه میزنید. دیگر نه باغی مانده و نه رودخانهای. نام و یاد باغشهر اصفهان، تنها خاطرهای است در کتابهای تاریخی.
البته شهرستانهای پیرامونی آن نیز از این قاعده مستثنی نیست، هنوز خاطره تخریب کارخانه عظیم ریسندگی کاشان در دو سال گذشته، با قدمتی 80 ساله، در اذهان باقی ست. این بار نیز، با قرارگیری این کارخانه در موقعیت مناسب شهری، گویا قرعه تخریب به نام کارخانه زیبای دیگری به نام اتحاد شهرضا زده شده است.
کارخانهای که همانند کارخانه ریسباف و کارخانه دخانیات اصفهان و همچنین کارخانه نیمه ویران ریسندگی اهواز، از زمرۀ تنها بناهای صنعتی برجای مانده با این الگوی معماری و سبکِ تلفیقیِ سنتی و مدرن میباشند که گونهای خاص از معماری صنعتی را با همکاری معماران اروپایی برای ایران به ارمغان آوردهاند.
با این وجود، اين بار نیز به واسطه قرار گيري این کارخانه در قسمت مهم این شهر، نابودي آن در دستور کار قرار گرفته است بدون آن كه اندك دانشي در خصوص اهميت شناخت و حفظ اين بناي مهم مد نظر قرار گیرد.
اما آیا در شهری تاریخی همانند شهرضا، که نبودِ بسیاری از فضاهای فرهنگی- تفریحی مناسب نظیر موزه، نمایشگاه، سالن نمایش و بسیاری فضاهای دیگر بسیار مشهود است و گاه حتی آزار دهنده، نمی توان از فضای زیبای این مجموعه صنعتی در رفع این نیازها بهره گرفت؟ آیا تخریب، تنها گزینه پیش روست؟
طرح تهیه شده برای این مجموعه در جهت تبدیل آن به نمایشگاه شهرضا، که در چند سال گذشته تهیه شد- به کجا انجامید؟
آیا امکان پذیر نیست در عوض برگزاری مراسم سوگواری و ماتم، که حتما پس از تخریب این بنا توسط انجمنهای مختلف برگزار میشود، برای نجات آن از اجرای حکم قصاص، مراسم گلریزان برگزار نمود تا با جمع آوری اعانههای مردم و دوستداران بناهای تاریخی، هزینۀ ستونهایِ آهنیِ به مزایده گذاشته شدۀ را پرداخت کرد؟
امروزه در بسیاری از کشورهای جهان، مجموعههای صنعتی قدیمی به فضاهای مسکونی، اداری، فرهنگی و نمایشگاهی بسیاری زیبایی تبدیل شده اند ليكن در كشور ايران، علي رغم برتري الگوي معماري كارخانههاي نخستين – كه تصاوير بر جاي مانده از پاره اي از آنها نيز مويد اين مطلب مي باشد – بالعكس، دستور تخريب اين گونه فضاها از اولويت بيشتري برخوردار است و تنها نمونههاي اندكي از بناهاي صنعتي پيشين در پاره اي از شهرها همانند کارخانه اقبال یزد، کارخانه چرم خسروی تبریز، کارخانه جوراب بافی بریانک، کارخانه خورشید کرمان و چند مورد دیگر، احياء و واجد كاربري جديد گرديده اند. اين در حالي است كه فضاهاي مزبور به واسطه ابعاد وسيع، قرار گيري اكثريت آنها در نقاط مطلوب شهري، انعطاف پذيري ساختار پلان به واسطه شكل مدولار خود و... از قابليت انعطاف پذيري بسياري جهت تبديل و خلق كاربريهاي متنوع در كالبدِ فضايي خود برخوردارند.
بايد بدين مهم توجه داشت كه اين مجموعههای صنعتی که تنها نمونههای اندکی از آنها – علیرغم تلاشهای مستمر فرصت طلبان و سودجویان- هنوز پابرجاست، از زمرۀ آثاری هستند که فصلی از تاریخ معماری ایران را شکل میدهند، فصلي ويژه، منحصر به فرد و ارزشمند.
- پازوكي، ناصر و عبدالكريم شادمهر. 1384. آثار ثبت شده در فهرست آثار ملي از 24،6،1310 تا 24،6،1384. تهران: سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور، معاونت حفظ و احياء آثار تاريخي، دفتر ثبت ميراث تاريخي – فرهنگي و طبيعي.
- عابدي، حسن . 1334 . اصفهان از لحاظ اجتماعي و اقتصادي . .
- فقيه، نسرين . آغاز معماري صنعتي ايران . تهران : موزه ي هنرهاي معاصر تهران .
- مجلهي بانك ملي ايران، شمارهي 17.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 6650
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان