افزودن دیدگاه جدید
متافیزیک تزئین
نگاهی به آثار منیر شاهرودی فرمانفرمایان
به جهت سبک و نوع کار، «منیر شاهرودی فرمانفرمایان» یکی از استثناییترین هنرمندان نوگرای ایرانی است. او از نخستین هنرمندانی است که برای تحصیل به خارج رفتهاند-همدوره با «پدر هنر مدرن ایران»، «جلیل ضیاءپور»- و با تجربهی هنر معاصر غرب به ایران بازگشتهاند.
متافیزیک تزئین
نگاهی به آثار منیر شاهرودی فرمانفرمایان
به جهت سبک و نوع کار، «منیر شاهرودی فرمانفرمایان» یکی از استثناییترین هنرمندان نوگرای ایرانی است. او از نخستین هنرمندانی است که برای تحصیل به خارج رفتهاند-همدوره با «پدر هنر مدرن ایران»، «جلیل ضیاءپور»- و با تجربهی هنر معاصر غرب به ایران بازگشتهاند. منیر شاهرودی پس از مشق سبکهای نوی هنر غربی در آثارش؛ آنچنان که دیرتر و در دههی سی و چهل شمسی رواج پیدا میکند، راه میانبری برای تلفیق هنرهای ایرانی-اسلامی (به لحاظ فرم و مواد) با هنر مدرن غربی مییابد. این تلفیق اما آن چنان که خواهیم دید، از جنس بازیِ نوستالژیک با خاطرات گذشته، به طوری که در برخی کارهای مکتب سقاخانه دیده میشد نیست؛ چرا که منیر شاهرودی یکی از نوترین و مستحکمترین فرمهای هنرهای زمان خود را میسازد. از این حیث آثار او را میتوان به عنوان یکی از ایرانی ترین و مدرنترین (مدرن به معنای نوگرا و نه لزوماً سبک مدرن بین المللی) گرایشها در هنر ایران برشمارد. پیشگامی وی در برساخت پلههای اول هنر نوگرا و البته دیرتر، هنر پست مدرن ایران تا حدی است که میشود او را «مادر هنر مدرن» ایران خواند.
منیر شاهرودی فرمانفرمایان، متولد 1302 شمسی، که از کودکی به واسطهی پدرش با طراحی فرش آشنا بوده و خود دستی در نقاشی از طبیعت و همچنین بافندگیهای سنتی همچون قلابدوزی و سوزندوزی و مانند اینها داشته، در جوانی به هدف نقاش شدن به دانشکدهی هنرهای زیبای تهران میرود و سپس تنها پس از شش ماه، در اوایل دههی بیست شمسی و در میانهی جنگ جهانی دوم، به قصد آموختن هنر در پاریس-مرکز دنیای هنر در آن زمان- راهی اروپا میشود. پاریس اما در آن زمان تحت اشغال آلمان است و منیر شاهرودی به ناچار و به تصادف و توصیهای راهی نیویورک میشود؛ نیویورکی که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، به قطب هنری جهان بدل میشود، قطبیتی که تا به امروز هم باقی است. در این سالها ضمن تحصیل، برای مجلهی مد «وگ» تصویرسازی میکرده و با «اندی وارهل» هنرمند پاپ آرت همکاری داشته است. پس از دوازده سال به ایران باز میگردد و از این زمان و در ایران سبک هنری منحصربفرد او در ساختن فرمهای مدرن با تلفیق سنت نقاشی قهوه خانهای، نقاشی پشت شیشه، چاپ کلاقهای و جواهرآلات سنتی ترکمنی پدیدار میشود. با آغاز انقلاب 57 و بعدتر جنگ ایران و عراق، وی ناچار به اقامت دوباره در نیویورک میشود. اما در دههی هفتاد شمسی دوباره به ایران بازمیگردد و کارگاه و دستیارانش را بازمییابد و مشتاقانه و تا امروز به کارش ادامه میدهد.
همانطور که اشاره شد، منیر شاهرودی فرمانفرمایان زمانی به نیویورک وارد شد که این شهر در آغاز مسیری بود تا به مرکز هنری دنیا بدل شود. آسیب دیدن پاریس در جنگ جهانی دوم، مرگ و نابودی آثار نامدارترین هنرمندان نیمه ی اول قرن بیستم به دست نازیسم و فاشیسم، بسیاری از باقی ماندگان را راهی نیویورک کرد. از سویی رییس جمهور وقت ایالات متحده «فرانکلین دی روزولت» پروژهای را با عنوان پروژهی کارهای هنری گروهی آغاز کرده بود که طی آن هنرمندان مورد حمایت مالی دولتی قرار میگرفتند. این برنامه موجب خلق هزاران اثر هنری از هنرمندانی همچون «جکسن پولاک»، «ویلیام دکونینگ»و «مارک روتکو» شد. تمامی این عوامل، نیویورک را بدل به شهری ساخت که منیر شاهرودی فرمانفرمایان در درستترین زمان برای تحصیل و کار هنری به آن جا مهاجرت کرده بود. هرچند او در ابتدا، آن طور که برای اغلب زنان هم نسلش معمول بود به تحصیل هنرهای تزئینی و دکوراتیو پرداخت، اما به زودی در مدرسهی پاسنز تحصیلاتش را در رشتهی طراحی مد آغاز کرد که خود، آن دوره را در مسیر هنریاش تأثیرگذار و بسیار مثبت ارزیابی میکند.
البته فعالیت هنری برای یک زن در آن زمان در فضای هنری نیویورک کار چندان آسانی نبود. ظهور تجربیات اکسپرسیونیسم انتزاعی–پدیدهای اغلب مردانه، امریکایی و پساجنگی- با استیلای دورهی افراط، الکل، مخدر و مردانگی بر صحنهی هنر امریکا همزمان بود. و از آن جا که پنجاه درصد امریکاییها همچنان محافظهکار و سنتی بودند، تلویحاً این ایده به زنها داده میشد که آنان به خانهها تعلق دارند. در نتیجه، تعداد کمی از زنان هنرمند بین مردم شناخته شده بودند. و آنان که نامی یافتند- همچون «لی کرسنر» همسر جکسن پولاک، «النی دکونینگ» همسر «ویلم دکونینگ»، و «جورجیا اکیف» همسر دلال هنری «آلفرد استیگلیتز»- از طریق شوهران مشهورشان یک «ورودی» به عالم شهرت در هنر پیدا کردند. شهرت «باربارا هپبورث» و «جان میشل» در دههی پنجاه و موفقیت «بریجیت ریلی» در دههی شصت، دستاوردهای نامعمولی بود. با این وجود منیر شاهرودی فرمانفرمایان توانست تا حد زیادی در فضای هنری نیویورک مشارکت کند، حاصل این مشارکت بعدها در آثار منحصربفرد او پدیدار میشود. او ضمن همکاری شغلی با اندی وارهل؛ مدام از موزهی هنر معاصر که به تازگی توسط پگی گوگنهایم تأسیس شده بازدید میکند؛ به پاتوقهای هنری معروف شهر رفت و آمد میکند و با هنرمندان بنامی همچون «جکسن پولاک»، «ویلهم دکونینگ»، «مارک روتکو»، «بارنت نیومن»، «فیلیپ جانسون»، «لری ریوریس»، «رابرت موریس» و «جان میچل» ملاقات میکند و با نسل هنرمندان و روشنفکران شورشی مدتها در «ووداستاک» و «بردکلیف» اقامت میکند. در همین زمان به لحاظ تکنیکی و نوع بکارگیری مواد از آثار «الکساندر آرچیپنکو» و «میلتون آوری» بهره می گیرد که بخصوص تکنیک مونو پرینت ِمیلتون آوری بعدها در آثار نقاشی پشت شیشه و همچنین مونوپرینت های وی از گل ها به وفور دیده میشود.
منیر شاهرودی در سال 1336 به ایران باز میگردد. در این سال ها آثار هنری او بیشتر پرتره و مونوتایپهایی از گلها هستند. یکی از مونوتایپهای قطرهای او که متأثر از تکنیک چکهای (دریپ) پولاک ساخته شده بود، حتی در فستیوال ونیز جایزه میبرد. به دنبال آن شرکت در نخستین بینال نقاشی تهران و همین طور سایر بینالها و فستیولهای خارجی سالهایی هستند که منیر شاهرودی مسیر هنری خود را به عنوان یک هنرمند مستقل جستجو میکند. چند سال بعد فرح دیبا که دانش آموختهی هنر از فرانسه است، ملکهی ایران میشود. و همزمان با انقلاب سفید و اصلاحات سیاسی-اجتماعی، جریانات فرهنگی-هنری چشم گیری در ایران به راه میاندازد. گشایش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، و ساخت موزهها و گالریها به شیوهای مدرن، همچون موزهی هنرهای معاصر ایران از جمله اقدامات وی است که فضای هنری پررونقی را تحت حمایتهای دولتی ایجاد میکند. در این زمان منیر شاهرودی به عنوان مشاور دولت در مراکز بازرگانی هنرهای سنتی کار میکند تا فضایی را برای تولید آثار مدرن با استفاده از هنرهای سنتی و صنایع دستی فراهم کند. وی در طول دو دهه به گردآوری مجموعههای ارزشمندی از هنر ایرانی-اسلامی می پردازد و جذب هنر تاریخیِ معماری و تزئینات در امامزادهها، مساجد و کاخ ها میشود. همچنین مجموعههای ارزشمندی از سنگ قبرها، نقاشیهای قهوهخانهای، نقاشی پشت شیشه، جواهرات سیمین ترکمنی و درها و پنجرههای نقاشی شده را جمع آوری میکند.
در اواخر دههی چهل شمسی، منیر شاهرودی اولین پیشرفت هنریاش را در ترکیب با زبان معماری بومی خود مییابد. او رفتهرفته از نقاشی گل و طبیعت بیجان دو بعدی فراتر میرود، تا قطعات هندسی سه بعدی بسازد. ترکیب تکنیکی کهن از نقاشی پشت شیشه، آینه کاری، خاتم کاری با چوب و صدف و منبتکاری، هندسهی اسلامی و طراحیهای معماری حاصل کارهای او هستند. او با شورمندی بسیار، نوع تازهای از آثار هنری را با طنین معمارانهی قوی خلق میکند که با مدرنیسمی که وی پیشتر در نقاشیهای چکهای خود بر پشت شیشه و با آینه کاری انجام میداد، ترکیب شده بود. آثاری که به دلیل تراشخوردگی چندوجهی، به شکلی ظریف نور را بازتاب میدادند و رنگشان با توجه به محیط اطراف تغییر میکرد.(تصاویر 1 -2-3 ).
معماری ایران پس از اسلام سرشار از نقوش هندسی تزئینی است، که گاه در فرم گره (هندسهای دوبعدی که خاصیت تزئینی دارد) و گاه مقرنس (هندسهای دو بعدی که گاه به لحاظ خاصیت تزئینی و گاه به عنوان عنصری ساختاری مورد استفاده قرار میگیرد) بر دیوارها و درها و پنجرهها و اغلب در بناهای مذهبی نمودار میشوند. هندسه و معماری اسلامی در ایران اغلب در ادامهی رویکرد فیلسوفان سنتگرایایی همچون «تیتوس بورکهارت»، «هانری کربن»، «حسین نصر»، «فریتیوف شوآن» و «رنه گنون» به شکل سنتی پایدار بر مبنای قوانین الهی و میل به توحید و بر اساس مفاهیم صوفیانهای همچون «کثرت در وحدت» تفسیر میشود. سوای از تأیید یا رد چنین دیدگاهی، واضح است که اشکال، رنگها و تناسبات هندسی استفاده شده در هنر و معماری ایرانی-اسلامی تاریخی هزاران ساله از هندسهی یونانی تا همگامی و پختگی در آراء فلاسفهی عصر درخشان تمدن اسلامی در قرون وسطی را عقب خود دارد؛ تاریخی که فرم و رنگ آن را به کمال زیبایی رسانده است. بهرهگیری منیرو شاهرودی از این توشهی هزاران ساله و حتی حفظ کارکرد خاص «تزئینی» هندسهی اسلامی این نقد را اغلب از سوی روشنفکران و منتقدین هنری به کار او وارد کرده که جز تزئینِ صرف و تقلیدِ آنچه پیشتر وجود داشته، چیزی به عالم هنر نیافزوده است. هرچند از عناوین بسیاری از آثار منیر شاهرودی به نظر میرسد که وی با همان دیدگاه های سنتی در باب نمادگرایی علم اعداد در هندسهی اسلامی هم نظر است(تصاویر 4-5 )، اما آنچه کار او را ارزشمند و نقد مذکور را رد میکند، اتفاقاً نه بکارگیری عناصر کهن، بلکه یافتن ارزشهای بصریِ «مدرن»ِ هندسهی اسلامی است، آنچنان که حتی میتواند گاه ابزارها و فرمهای سنتی را به آثاری به غایت فرمال و به غایت مفهومی بدل کند. برای نمونه در مجموعهی حجلهها، که منیر شاهرودی آنها را پس از مرگ همسر محبوبش و با یاد و نام هنرمندان معاصرِ درگذشته ساخته است، استفاده از عنصری تاریخی-ایرانی به نام حجله که با مفاهیم جوانی و ناکامی پیوند دارد و ساختن حجلههایی به یاد همسرش یا هنرمندانی که لزوماً در جوانی از دنیا نرفتهاند، کارکردی مفهومی و اندوهبار به آها میدهد. از سوی دیگر، علاوه بر این مضمون پیوسته با حجله، با همان رنگها، فرمهای هندسی و خلاقیتهای منیر شاهرودی در آمیختن فرمال شیشههای نقاشی شده و آینهکاریها مواجه هستیم، درهمآمیختگیهایی جاندار که آثار یادبودیِ این مجموعه را به لحاظ مضمونی احساسی، تراژیک و به لحاظ فرمی عجیب و درخشان کرده است.(تصویر6) در مجموعهی منارهها نیز به نوعی دیگر، ایده اصلی عاریت گرفتن بخشی از هنر سنتی و در این جا معماری اسلامی است. تغییر سایز (بازسازی وسیلهای معمولی در اندازهای غیرعادی و اغلب بسیار بزرگ) یکی از روشهای ساخت مجسمه در هنر امریکا بخصوص بعد از 1960 بود. کار منیر از این منظر شبیه کار هنرمندان معاصر امریکایی و اغلب به عکس آنها است. منیر شاهرودی مناره را که فرمی منحصربفرد و شاخص در معماری اسلامی است میگیرد و آن را با مواد نو و در فرم خلاقانهی خود، با ترکیب رنگی جدید اما عاریت گرفته از سنت، در اندازهای بسیار کوچکتر به مجسمه بدل میکند. (تصویر 7)
اگر از آن دستکارهایی که با ترکیب نقاشیهای گل و مرغ قاجاری و آیینهکاری، بیشتر به خوراکی برای ذائقهی اورینتالیستی مشتریان غربی بدل شده بگذریم (مثل بعضی کارهای مجموعه ی خاطرات)؛ اغلب آثار منیر شاهرودی آنقدر از ترکیببندیهای خلاقانه و جسورانه بهرهمند هستند که هرگز نمیتوان آنها را کپیبرداری از هندسهی معماری گذشته دانست. سازهها (تصویر 8) از درخشانترین آثار او هستند، همنامی این سری از آثار با آثار کمتر فضایی که از نمونه کارهای معمول منیر شاهرودی هستند (واریاسیون های شش ضلعی) و نهایی شدن فرم به شیوهای کانستراکتیویسیتی، معماریگون و تا حدودی منیمالیستی همه نشان از قابلیت تبدیل و ارتقا موضوع و کار او از تزئین به فرم ناب دارد. به عبارتی میتوان مدعی بود تأثیرپذیری آثار وی از جنبشهای هنری مدرن: به لحاظ شناخت، کار و بازی با نور و رنگ از «آپ آرت»، به لحاظ امکان ایجاد حرکت از «کنتیک آرت» و به لحاظ ساختار محکم و طراحیهای معمارانه از «کنستراکتیویسم»، به مراتب بیشتر حس میشود تا صرفاً عنصر تزئین در معماری اسلامی. در واقع منیر شاهرودی فرمانفرمایان در بسیاری از آثار خود با گستردن بیپروای واژگان بصریاش توانسته بر عنصر کمجانی از گذشته روح مدرن بدمد.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 11904
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان