افزودن دیدگاه جدید
کتاب تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران از آغاز تا دوران قاجار نوشتۀ جهانشاد پاکزاد از سوی انتشارات آرمانشهر به تازگی و در پاییز 1390 روانۀ بازار کتاب شده است.
پژوهش دربارۀ شهرنشینی، بیشتر در حوزۀ مطالعات تاریخی، اجتماعی قرار می گیرد و برخلاف شهرسازی که موضوعی در قلمرو معماری و شهرسازی است و به بحث¬های کالبدی و فیزیکی شهر می پردازد، مقوله ای جامعه شناختی است و این کتاب به تاریخ شهرنشینی در فلات ایران با رویکردی تاریخی پرداخته است. البته این مسئله به علت محدودیت منابع و اطلاعات باستان¬شناسی در حوزه شهرسازی و معماری متداول شده است.
پژوهش دربارۀ شهرنشینی، بیشتر در حوزۀ مطالعات تاریخی، اجتماعی قرار می گیرد و برخلاف شهرسازی که موضوعی در قلمرو معماری و شهرسازی است و به بحث های کالبدی و فیزیکی شهر می پردازد، مقوله ای جامعه شناختی است و این کتاب به تاریخ شهرنشینی در فلات ایران با رویکردی تاریخی پرداخته است. البته این مسئله به علت محدودیت منابع و اطلاعات باستان شناسی در حوزه شهرسازی و معماری متداول شده است.
این اثر گرچه در حوزۀ مطالعات شهری اثری نسبتاً مفید و نشانۀ اطلاعات وسیع پژوهشگر و نویسنده است، اما از برخی کاستی ها و نیز از یک اشکال در ساختار کلی آسیب دیده است. مهمترین مسئله پرداختن بیش از حد به موضوع سیر وقایع تاریخی و اختصاص دادن حجم کمتر به موضوع اصلی یعنی شهرنشینی در ایران است. اطلاعات صرفاً تاریخی حجم زیادی را به خود اختصاص داده است و بدین ترتیب کتابی فراهم شده که اطلاعات تاریخی پراکنده بر بحثهای اساسی غلبه یافته است، گرچه اطلاعات در باب موضوع اصلی یعنی شهرنشینی به سبب نبود آمارها و داده ها در حوزه شهرنشینی در منابع تاریخی اندک است و از این حیث کار نویسنده دشوار بوده است.
نویسنده مطالب کتاب را در فصول مختلف در دو بخش ارائه می دهد:
1)اطلاعات صرفاً تاریخی 2) اطلاعات ویژۀ موضوع شهرنشینی که ذیل عناوین شهرهای قدیم و با سابقه ای پیوسته در ایران قرار دارد، که اندک و در بسیاری موارد فاقد منبع است. این عدم ارجاع به منبع در بخش داده های تاریخ کمتر به چشم می خورد اما منابع اطلاعات در این بخش نیز اغلب دست دوم و تا حدی ناموثق است و در مواردی ارجاع کامل نیست به ویژه در مواردی که با واسطۀ منبعی دست دوم به مأخذی دست اول ارجاع می شود که شماره صفحه ذکر نشده و احتمالاً نشانۀ آن است که مؤلف به منبع اصلی مراجعه نکرده است. برای نمونه در صفحات 174، 498 ، 551 از ابن حوقل ، اصطخری ، مینورسکی و بارتولر قول هایی نقل شده که شماره صفحه منبع اصلی برای بازیابی نیامده است.
در مواردی نیز اصولاً ذکر اطلاعات بدون منبع است. برای نمونه در صفحات 171 و 546 و یا عدم ذکر منبع نقشه ها در صفحات 120 ، 124 ، 125 ، 470 ،471 .
در مواردی نیز نحوۀ ارجاع درون متنی از قاعدۀ مألوف دور است برای نمونه در ارجاع به نویسنده ای که تنها از یک اثر وی استفاده شده و مشخصات آن هم در کتابشناسی پایانی آمده است، لزومی به ذکر تاریخ نشر نیست؛ و یا هنگام نقل قول از نویسنده ای که نامش در متن آمده تنها ذکر شماره صفحه منبع بلافاصله پس از نام نویسنده کافی است و تکرار نام نویسنده و ذکر سال نشر کتاب در انتهای پاراگراف ضرورتی ندارد. برای نمونه در صفحات 21 ، 119 ، 361 ، 488 می توان این موارد را مشاهده کرد.
درکتابشناسی انتهای اثر نیز فاصله داشتن از هنجار معمول حتی موجب برخی ابهامات شده است. بدین ترتیب که عنوان کتاب و مقاله هر دو در میان علامت نقل قول « » قرار دارد، حال آن که عنوان کتاب و مجموعه مقاله یا مجله را ایرانیک نوشته می شود و تنها عنوان مقاله داخل نقل قول قرار می گیرد.
گذشته از این اشکالات فنی، در مجموع استفاده از ترجمه در مواردی که اصل اثر در دسترس است، تا حدی از وثاقت نقل قول می کاهد. از جمله این منابع می توان به معماری و تزئینات الگ گراباد معماری اسلامی در دوره ایلخانی اثر دونالد ویلبر و یا سفرنامه کلاویخو اشاره کرد.
در مواردی نیز به منابعی در متن اشاره شده که در کتاب شناسی پایانی نیامده است. مانند اثر موسوی در صفحات 368 ، 409 و...
در ضبط اعلام و اصطلاحات دیوانی نیز نکاتی به چشم می خورد. برای نمونه دیوان الخاتع به جای دیوان خاتم (ص 170) دیوان الشرحه به جای دیوان الشرطه (ص 171)
توضیح وظایف برخی دیوانها نیز نادرست است. مثلاً توضیحات دیوان رسائل مربوط به دیوان برید است (ص 170)
نکتۀ درخور تأمل دیگر آوردن تاریخهای شمسی دربارۀ داده هایی است که پیش از 1304 شمسی که تاریخ شمسی است، رخ داده و نیز آوردن معادل های میلادی برای این تاریخ ها که بر حجمِ هم اکنون نیز بسیار افزوده است و در مواردی حتی این بی توجهی بارزتر است و اسباب گمراهی به ویژه خوانندگان کم تجربه می شود یعنی مواردی که فقط تاریخ میلادی ذکر شده است. برای نمونه سال وفات اصطخری ، جغرافیادان سدۀ چهارم هجری به تاریخ میلادی 596 آمده که حرف «م» نیز به نشانۀ میلادی با آن ذکر نشده است (ص 337).
مواردی نیز دقت لازم در ذکر مطالب لحاظ نشده است مثلاً در توضیح تصویر ستودن استخوان دان یا بنای مدوری که زرتشتیان مردگان را پیش از دفن استخوانها در آن قرار می داده اند، از واژۀ دخمه استفاده شده که برای خود گور به کار می رود و ترکیب گور دخمه به ویژه برای گورهای در دل کوه بیشتر به کار رفته است.
البته این موارد از ارزش کار نویسنده برای پرداختن به موضوع تاریخ شهر نمی کاهد و گردآوری مطالبی برای بدست دادن سررشته های تاریخ شهر در ایران به علاقه مندان و بویژه دانشجویان شهرسازی البته مفید است. همچنین به قول نویسنده طرح مجموعه ای از اطلاعات تاریخی می تواند راهگشای پژوهشگرانی باشد که در پی شناسایی و صورت بندی مسائل مطرح در تاریخ شهرنشینی ایران هستند.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 8674
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان