افزودن دیدگاه جدید
جلد دوم مجموعه هفت جلدی مسکن فقرا در شهرهای آسیایی به مسکن اقشار کم درآمد میپردازد.
در این جلد، رویکردهایی برای کمک به فقرای شهری برای یافتن سرپناه مناسب بهعنوان راهنمای عمل سریع برای سیاستگذاران ارائه میشود.
در ابتدا یکی از اهداف کلان توسعۀ هزاره قطعنامه اجلاس سکونتگاههای انسانی سازمان ملل به شرح زیر آمده است:
«دستیابی به بهبود قابل توجه در زندگی حداقل صد میلیون نفر از ساکنان «سکونتگاههای فرودست شهری تا سال 2020، تشخیص نیازهای فوری جهت تهیه منابع فزاینده برای مسکن قابل استطاعت و زیر ساختهای مرتبط با مسکن، اولویت دهی به پیشگیری از زاغهنشینی و بهبود وضعیت مناطق فرودست شهری ...»
این کتاب مدعی است که راهنمایی است بر روشهای موفق آزموده شده توسعه مسکن و محیطهای زندگی ساکنان مناطق فرودست شهری و سکونتگاههای تصرفی و تأمین مسکن مناسب برای نسلهای آینده فقرای شهری.
در تعریف منطقه فرودست شهری آمده است کیفیت بد مسکن و فقدان خدمات اولیه که در مناطق فرودست شهری رایج است بُعدی آشکار از فقر شهری را نشان میدهد و این مناطق فرودست شهری مکان اصلی تمرکز مسکن اقشار کمدرآمد است.
منطقه فرودست شهری (زاغه) محلهای است که زمانی شرایطی مناسب داشتند اما رو به زوال رفته و به بخشهای پرجمعیت کوچکتر تفکیک و به گروههای کمدرآمد اجاره دادهشده است.
سکونتگاه تصرفی ناحیه ای است با کیفیت پایین مسکن که به طور غیر قانونی در زمینهای اشغال شده ساخته شده است.
سکونتگاه نوع سوم تفکیک بیقاعده و بیرویه است که در آن مالک قانونی، زمین را به قطعات کوچکتر از حد استاندارد تقسیم میکند و آنها را بدون پیروی از آییننامههای ساختمانی مربوطه میفروشد یا اجاره میدهد.
بنابراین خانواده و ساکن منطقه فرودست شهری گروهی از افراد ساکن زیر یک سقف که فاقد یک یا چند مورد از موارد زیر است:
- مسکن بادوام
- مساحت کافی برای زندگی
- دسترسی به آب سالم
- دسترسی به فاضلاب
- امنیت شغلی
که شامل سازههای ساختمانی کم کیفیت و مخروبه، ازدحام بالا، محیطزیست ناسالم، تصرف نامطمئن و درجات بالای فقر و محرومیتهای اجتماعی باشد.
در مورد چرایی وجود این مناطق فرودست شهری آمده است که زمین شهری و بازار مسکن روزبهروز بیشتر در معرض رقابت اقتصادی شدید قرار میگیرند و این موضوع قیمت مسکن را بالا میبرد. بنابر این اقشار کمدرآمد حتی توان پرداخت هزینه مسکن واجد حداقل استانداردهای مسکن بخش رسمی را نیز ندارند. خانوادههای کمدرآمد که به اجبار از بازار رسمی مسکن بیرون رانده شدهاند تنها یک گزینه دارند: ساخت، خرید یا اجاره مسکن نسبتاً کوچک یا ساختمانی کمکیفیت و حداقل خدمات پیشبینی شده برای آن در یک سکونتگاه غیررسمی. گزینه دیگر برای چنین خانوارهایی سکونت در زمینهای حاشیه شهرهای کوچک و بزرگ است. جاییکه زمین در دسترستر اما فاصله از شبکه زیر ساختهای شهری و مراکز اشتغال بیشتر است.
برای ایفای نقش دولت برای دخالت در بازارهای زمین و مسکن و تضمین دسترسی کمدرآمدترین گروهها در شهر به زمین بیخطر و مسکن مناسب، وجود اراده سیاسی در بدنه حاکم و اجتماع مدنی ضروری است.
برای کار در مناطق فرودست شهری به دلیل تنوع شدید مهم است که دولتها و سازمانهای مردمنهاد نخست در پی درک ویژگیهای منطقه فرودست شهری که قصد مداخله در آن را دارند، باشند. اگر بیگانهها (مداخله کنندههای بیرونی) گوشی شنوا داشته باشند، ساکنان مناطق فرو دست شهری کلید دستیابی به چنین درکی هستند. این ساکنان بهترین منبع آگاه از چگونگی عملکرد و سکونتگاهها ویژگی اجتماعات و ماهیت نیازها و اولویتهای خود هستند.
جنبههای کلیدی توسعه مسکن غیررسمی عبارتند از:
1- سکونتگاههای غیررسمی طیف وسیعی از کیفیتهای مسکن و ساختمان را از سازههای بتنی تا آلونکهای بدون پنجره دربرمیگیرد.
2- در بسیاری از شهرها دولتها گامهایی برای حداقل برخی از زیرساختهای اصلی در این مناطق برداشتهاند اما این برنامهها اغلب تدریجی و دارای برنامهریزی و تحقق ضعیف هستند و بسیاری از این سکونتگاهها در نهایت به حال خود رها میشوند.
3- برای اقشار کمدرآمد شهری موقعیت مسکن به شدت اهمیت دارد و آنها سعی میکنند تا حد امکان به موقعیتهای کسب درآمد نزدیک باشند.
4- یکی از جدیترین مشکلات میلیونها نفر از ساکنان سکونتگاههای شهری غیررسمی آسیا تصرف نامطمئنی است که مانع سرمایهگذاری برای بهسازی مسکن توسط خود ساکنان است. البته خود اجرای برخی زیرساختها توسط دولت بهعنوان درجهای از امنیت یا به رسمیت شناختن آن سکونتگاهها تلقی میشود.
نکته جالب در فرایندهای مسکن اجتماعی نقش زنان است چون بهعنوان سرپرست اصلی اغلب خانهها کسانی هستند که بیشترین فایده از پروژههای خوب مسکنِ جمعی عاید آنها شده و اگر شرایط مسکن بد یا پر مخاطره باشد، خیلی چیزها را از دست میدهند. زنان کسانی هستند که اطلاعات صمیمیتری از اجتماع و مشکلاتش دارند و در عینحال دارای شبکههای اجتماعی قوی در این اجتماعها هستند. همچنین نقش مرکزی زنان در برنامهریزی و ساخت متضمن انطباق طراحی جدید با نیازهای واقعی خانوار است.
در زمینه رویکردها و راهبردها باید به تخلیه اجباری و انهدام مناطق فرودست شهری از دهه 1950 به بعد اشاره کرد. مناطق فرودست شهری برای پاکسازی زمینی با ارزش برای توسعه مجدد تجاری، زیباسازی منطقه، یا ... تخلیه اجباری میشوند. تخلیه اجباری بهویژه در زمانهای رشد اقتصادی رایج میشوند که طالبانِ توسعه بهدنبال زمین و موقعیتهای جدید سرمایهگذاری هستند. طی دورههای بحران اقتصادی معمولاً میزان تخلیه اجباری کاهش مییابد.
اما تخلیههای اجباری به حل مشکل مسکن این اقشار کمکی نمیکند و حتی وضع را وخیمتر میسازد. وقتی مردم بدون تأمین هیچگونه مکان جایگزین با زور از خانههایشان اخراج میشوند سکونتگاههای تصرفی جدیدی ایجاد میکنند یا چادرنشین میشوند که هر دو این موارد فقط تراکم جمعیت و مشکلات موجود را افزایش میدهد.
پنج جایگزین برای تخلیه اجباری:
1- ارتقاء محلی که کم هزینهترین و انسانیترین روش ارتقای ذخایر مورد نیاز مسکن قابل استطاعت یک شهر به جای تخریب آن است. ارتقاء در محل به تحکیم اجتماعی مشارکت محلی، رفاه، نظم و روحیه ساکنان منجر شود.
هفت اصل ارتقای موفقیتآمیز عبارتند از:
1- باید مشارکتی باشد.
2- باید با همکاری نزدیک اجتماع و دولت محلی باشد.
3- باید از فرایند تصرف زمین حمایت کند.
4- همکاری اجتماعات در برخی هزینههای ارتقاء ضروری است.
5- ارتقاء در حد استطاعت باشد.
6- پروژه ارتقاء از لحاظ مالی پایدار باشد.
7- پروژه ارتقاء باید بخشی از راهبرد و توسعه شهری کلانتر باشد.
و بالاخره هفت مرحله یک پروژه ارتقای نمونه عبارتند از:
1- انتخاب سکونتگاهی که باید ارتقاء یابد با درنظرگرفتن آمادگی اجتماع برای مشارکت، شرایط کالبدی، هزینهها و مالکیت.
2- تقویت سازمان درونی اجتماع به صورت پاسخگویی به نیازهای تمامی اعضاء اجتماع و نه تنها تعدادی از آنها از طریق ایجاد یک یا چند سازمان جمعی در سکونتگاه.
3- سازماندهی جلسههایی جهت جلب مشارکت ذینفعان. پذیرش برنامههای آماده وارد شده از بیرون از سوی مردم اجتماع که هیچ سهمی در تهیه آنها نداشتهاند بسیار غیر محتمل است.
4- بررسی کلیه جوانب اجتماع از طریق تهیه نقشههای دقیق و اطلاعات کامل و پرورش مهارتهای آنها جهت درک دستهجمعی مشکلات.
5- طراحی همه جنبههای برنامه ارتقاء شامل هزینهها، محل تأمین هزینهها و غیره طرحهای نهایی جانمایی بناها و زیر ساختها و خانهها، اجرا، نیروی کار و ...
6- انجام اقدامات واقعی ارتقاء شامل تبدیل محله به محلهای پاک، دارای خدمات، بهسازی خانهها، بهسازی زیرساختها، حمل و نقل، معابر، فضای سبز و ... که بهترین شکل آن ترکیبی از حضور نیروی کار خود مردم محلی با نیروهای پیمانی است.
7- ادامه جلسات بهعنوان پایگاهی برای کارهای آتی از جمله نگهداری بهسازیهای انجام یافته و تداوم آن به بهسازیهای اجتماعی شامل مؤسسات اجتماعی، طرحهای رفاهی، اجتماع محور، امکانات ورزشی و سرویس به جوانان، سالمندان و ...
در جلد دوم مسکن فقرا در شهرهای آسیایی به گزینههای اسکان مجدد و مسکن عمومی دولتیساز و طرحهای آمادهسازی زمین و راهبردهای مسکن در سطح شهر نیز اشاره شده است. تجربه گزینه اسکان مجدد نشان میدهد که ایجاد مساکن جدید 10 الی 15 برابر بیشتر از ارتقای مسکن، محیطهای زندگی و سکونتگاههایی که مردم پیش از این در آن زندگی و سرمایهگذاری نمودهاند، هزینه در بر دارد. مسکن عمومی که توسط دولت ساخته میشود هنوز گزینه قابل توجهی است اما شواهد نشان میدهند که این راهحل برای اغلب دولتها بسیار گران است.
طرحهای آمادهسازی زمین واکنشی دربرابر ناتوانی اغلب دولتها در تأمین پناهگاه ساخته شده کافی برای تمام خانوارهای کمدرآمد شهری نیازمند به مسکن و تغییر نگرش به دولت از تهیه کننده مسکن به تسهیل کننده «اقدامات تأمین مسکن خودیار» توسط خود اقشار کمدرآمد است. مشکلات این گزینه بازگشت سرمایههای هزینه شده در طرح توسط ساکنانی است که درست در زمانی که پس از نقلمکان به زمین طرح شغل و درآمد خود را از دستداده اند، میباشد. بنابراین روشهای جمعآوری بازپرداختها درست عمل نمیکند.
گزینه راهبردهای مسکن در سطح شهر نیز نیازمند ادارۀ سیاسی دولت و اجتماع، برنامهریزی طولانی مدت و پایدار مسکن، ایجاد پایگاه اطلاعاتی مناسب، چهارچوب مقررات ملی صحیخ، سازوکارهای آزادکردن، زمینهای عمومی، سیستمهای یارانهای، پیوستگی راهبردی، مؤسسات قوی و هماهنگ و ظرفیت فنی مناسب است.
- افزودن دیدگاه جدید
- بازدید: 5964
- نسخه قابل چاپ
- ارسال به دوستان